سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۳۹

۱

بی غم نفسی نیست دل باخبر ما

زخمی است که سوزد به دل ما جگر ما

۲

دیدیم که این چشم به آن روی سزا نیست

برخاسته منظور ز پیش نظر ما

۳

ما شعله نماییم ولی تشنه نوازیم

چون ابر چکد آب ز برق شرر ما

۴

شمشیر خجالت که کشد لاف درونان

بی رنگ برآید ز جگر نیشتر ما

۵

می گفت به جان دوش سعیدا دل محزون

زینهار که از خود نروی بی خبر ما

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۶۲

نظرات