
سعیدا
شمارهٔ ۳۹۱
۱
آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش
دنیا گذران است تو در هم در گذران باش
۲
خواهی که تو را خرقهٔ تجرید رسانند
چون سرو شو آزاد و چو نرگس نگران باش
۳
هرگز ندهم دل به کسی کاو ندهد دل
گو ابن فلان ابن فلان ابن فلان باش
۴
خواهی که کنی جای به فانوس خیالی
انگشت نما هم نفس گرمروان باش
۵
تا دیدهٔ خودبین تو را دوست نماید
چون مردم چشم از نظر خویش نهان باش
۶
زنهار سعیدا مکن از یار شکایت
گر تیر کشد سوی تو از ناز کمان باش
نظرات