
سعیدا
شمارهٔ ۴
۱
نه همین طوق گلو حلقهٔ جام است اینجا
گر همه موج شراب است که دام است اینجا
۲
زله از خوان لئیمان چه بری بهر عیال
جز ندامت که کشی بر تو حرام است اینجا
۳
بندهٔ پیر خرابات شوم کز ره لطف
کرمش بیشتر از خاص به عام است اینجا
۴
مژه بر هم زدن و گریه و خون خوردن و آه
سجده و قعده و تسبیح و قیام است اینجا
۵
دایماً در خم زلف است رخش نورفشان
طرفه صبحی است که پیوسته به شام است اینجا
۶
گفت در میکده آداب ندانم پیری
این هم از پختگی اوست که خام است اینجا
۷
چون سعیدا نشود حلقه به گوش در او
خواجهٔ جای دگر بین که غلام است اینجا
نظرات