
سعیدا
شمارهٔ ۴۰۰
۱
اگر به دست من افتد دوباره ساغر عیش
به هر دو دست زنم جام عیش بر سر عیش
۲
به آه یأس و ندامت تمام خواهم سوخت
شبی که چرخ مرا افکند به بستر عیش
۳
قماش عیش که نقشش بر آب می بینم
مکن سرور تو بر این بساط کم بر عیش
۴
در این زمانه چو عنقا وجود نایاب است
صفای وقت، دل با حضور [و] پیکر عیش
۵
مرا به خانهٔ عشرت دگر مبر ای دل
که اوفتاده چه سرها ز پای بر در عیش
۶
چه نیش ها که سعیدا به نوش عشرت نیست
مزن تو سینهٔ عریان خود به خنجر عیش
تصاویر و صوت

نظرات