سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۴۰۳

۱

[دیدم تو را و رفتم] یک باره از بر خویش

در انتظار خویشم عمری است بر در خویش

۲

گاهی به هم برآییم از مسجد و خرابات

ما و شراب و زاهد تسبیح و دفتر خویش

۳

ناخورده باده مست است نادیده بت پرست است

یارب چه چاره سازم با نفس کافر خویش

۴

سلطان و سیر گلشن با ساغر شرابش

ماییم کنج گلخن با دود و اخگر خویش

۵

بگشای چشم و بنگر ای شیخ شهر تا کی

این زهد خشک پیچی در دامن تر خویش؟

تصاویر و صوت

نظرات