
سعیدا
شمارهٔ ۴۰۵
۱
کو چنان حالی که سازد از چنین حالم خلاص
[یا که ] پروازی که سازد از پر و بالم خلاص
۲
باد عالی پایهٔ ادبار یارب زان که او
کرد بی منت ز منت های اقبالم خلاص
۳
طالب آن هندوم کز یک کف خاکستری
کرد از احرام سفید و خرقهٔ شالم خلاص
۴
باد بالا نوخطان را دست حسن بر کمال
ساختند از جامهٔ چون خامه چون نالم خلاص
۵
داد جام باده بدمستی ز دین بیگانه ای
از چهل تن کرد بیرون وز ابدالم خلاص
۶
دوش در بزم خموشان یک نفس دادند جای
حالتی آمد که کرد از قیل و از قالم خلاص
۷
در حساب روز [و] شب عمرم سعیدا صرف شد
کرد آن رخساره و زلف از مه و سالم خلاص
نظرات