
سعیدا
شمارهٔ ۴۰۹
۱
دلا پادشاهی گدایی است محض
که نی را نوا بینوایی است محض
۲
حکیما ز درمان ما دست [دار]
همین درد ما را دوایی است محض
۳
گهی جنگ و گه ناز و گه آشتی
همه شیوهٔ دلربایی است محض
۴
وجودی که باشد عدم در پی اش
بقایش نگویم فنایی است محض
۵
هر آن کف که خالی بود از کرم
مخوان دست او را که پایی است محض
۶
ز جان گر در این راهت اندیشه است
نه عشق است در سر هوایی است محض
۷
چه مشکل گشاید ز گردون اطلس
که بر دوش عالم قبایی است محض
۸
سعیدا سر و کار با دلبری است
که بیگانه کی آشنایی است محض
تصاویر و صوت

نظرات