سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۴۱۰

۱

کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض

دهد ز خوبی باطن مرا نشان عارض

۲

دعای قامت او سرو می کند در باغ

خوشم به گل که خبر می دهد از آن عارض

۳

غبار چهرهٔ جانان نه خط مشکین است

که آه سینهٔ ما کرده جا بر آن عارض

۴

اگر بود قلم قدرتش ز دست افتد

مصوری که کشد ناز آن چنان عارض

۵

چو زلف دست دهد مو به مو پریشانی

هر آن دلی که بیاویزدش بر آن عارض

۶

نقاب چهرهٔ جانان برای چشم بد است

ز چشم پاک نظر کی کند نهان عارض

۷

چه کوری است که انکار صورتش دارند

که با وجود سعیدا شده عیان عارض

تصاویر و صوت

نظرات