سعیدا
شمارهٔ ۴۱۱
۱
یا من فتح باسمک باب السلام فیض
انت السلام دارک دارالسلام فیض
۲
در مدح قامت تو و لعل لب تو بود
هر جا رسیده است به گوشم کلام فیض
۳
صیدی که شد اسیر تو فیض است قسمتش
خال و خط تو دانهٔ فیض است و دام فیض
۴
سرو بهشت و پیکر فیض است قامتش
چشم و نگاه، بادهٔ فیض است و جام فیض
۵
بالم ز ذوق چاک زنم خرقه همچو گل
هر گه صبا ز کوی تو آرد پیام فیض
۶
قد تو عمر خضر و خرامت روان پاک
روی تو صبح صادق و زلف تو شام فیض
۷
من واله ام تو را و تو حیران خویشتن
من مست چشم و چشم تو مست مدام فیض
۸
افتد به پای من گل اگر بو نمی کنم
در گلشنی که نیست سعیدا دوام فیض
نظرات