
سعیدا
شمارهٔ ۴۱۴
۱
آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط
در دور روی یار نمود اعتبار خط
۲
سنبل چسان کشد سر خود در بنفشه زار
از پا فتاد زلف تو در روزگار خط
۳
بر روی خویش تیغ جفا را چه می کشی
مشق ستم مساز پی اقتدار خط
۴
دل چون سفینه می رود از خویشتن که گاه
دریای حسن موج زند در کنار خط
۵
ابرو کمان من، صف مژگان ناز را
بر هم مزن که مورچه پی شد سوار خط
۶
خط بر رخش دمید سعیدا چه گریه است
طوفان نمی برد ز دل کس غبار خط
نظرات