
سعیدا
شمارهٔ ۴۱۵
۱
گفتند بر رخ تو نمایان شده است خط
بد کرده هر که گفته به روی تو زین نمط
۲
در دیده اش ز نور سودای نبوده است
حرفش غلط برآمد و خط بر رخت غلط
۳
خط بر رخ تو نسخهٔ خوبی تمام کرد
خالی است بر کنار لبت جای یک نقط
۴
افتاده ام به دست دل چشم اشکبار
تا کی کشم مزاحمت دشت و رنج شط؟
۵
شیخی اگر کند ز سعیدا عجیب نیست
منصور شد به دار بقا و سری سقط
نظرات