
سعیدا
شمارهٔ ۴۱۶
۱
می رود آخر چو از تن پس ز تن جان را چه حظ
خانه گر از لعل و یاقوت است مهمان را چه حظ
۲
خلق را عید است امروز از تماشای رخت
ای به قربان تو گردم چشم حیران را چه حظ
۳
از لب شکرفشانت وز نگاه چشم مست
در کمند حلقهٔ زلفت اسیران را چه حظ
۴
ما به جان و دل جفا و ناز خوبان می کشیم
از جفا لیکن نمی دانیم خوبان را چه حظ
۵
عشقبازی با جمالش از هوسناکان عجب
گرچه سودا پخته باشد لیک خامان را چه حظ
۶
کی به محض گفتگو لذت توان بردن ز عشق
گر درون خانه خورشید است دربان را چه حظ
۷
حرف حق با طالب دنیا سعیدا سود نیست
بر سر گور مجوسی ختم قرآن را چه حظ
تصاویر و صوت

نظرات