
سعیدا
شمارهٔ ۴۲۲
۱
ترک دنیا کن و از دنیا ملاف
چند باشی چون زنان زیر لحاف
۲
جوهرش کی می نماید با کسی
تیغ تا بیرون نیاید از غلاف
۳
هستی ات تل بزرگی گشته است
چند خواهی کرد این تل را طواف
۴
گر [همایی]خود تو سیمرغی شوی
چون برآیی بر سر این کوه قاف
۵
گر به نفست برنمی آیی به زور
چون توانی کرد با غیری مصاف؟
۶
بندگی کن بندگی کن بندگی
هیچ کس از بندگی نامد معاف
۷
نشئه ای سرشار دارد شعر ما
این شراب از پردهٔ دل گشته صاف
۸
او غفور است ای سعیدا می بنوش
با کریمان کار باشد لاتخاف
تصاویر و صوت

نظرات