سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۴۳۰

۱

گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد عشق

کاسهٔ آب دلم را بحر عمان کرد عشق

۲

سوخت ما را گرچه از غم لیک جانان را گداخت

کس به تن هرگز نسازد آنچه با جان کرد عشق

۳

باعث تشویش معشوق است جوش عاشقان

از هجوم بلبلان گل را پریشان کرد عشق

۴

خادم طفل کلیسا ساخت چندین شیخ را

ای بسا فرعون را موسای عمران کرد عشق

۵

گاه خود را می زند بر آتش و گاهی بر آب

کس نمی داند که با عاشق چه فرمان کرد عشق

۶

در شبستان گنه ما را ز مهر خویشتن

روشناس مرد و زن چون ماه تابان کرد عشق

۷

معنی «یا نار کونی» نیست مخصوص خلیل

آتشی بر هر که زد آخر گلستان کرد عشق

۸

بلبل طبعم سعیدا پیش از این خاموش بود

در تماشای گل رویی غزلخوان کرد عشق

تصاویر و صوت

نظرات