سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۴۳۶

۱

بی حجابانه برآورده سر از دامن خاک

به هوای لب شکرشکنت پنجهٔ تاک

۲

دست از حلقهٔ زلف تو چسان بردارم

بسته امید سر خویش تو را بر فتراک

۳

عقل و فطرت دو اسیرند تو را در خدمت

کمترین بندهٔ فرمان تو باشد ادراک

۴

ارض سجاده به میدان رضا افکنده

آسمان خانه به دوش است به راهت چالاک

۵

همه سرگشته و حیران به تماشای رخت

هر چه هست از همه اشیا ز سمک تا به سماک

۶

آشنا کس به کمال تو چسان می گردد

که تو دریای قدیمی و جهان چون خاشاک

۷

یارب این غصه غریب است خدا را مپسند

شاد باشند رقیبان و سعیدا غمناک

تصاویر و صوت

نظرات