
سعیدا
شمارهٔ ۴۴۹
۱
کس را چه آگهی است ز فکر متین دل
سرها شکسته بر سر آیین و دین دل
۲
یک بار چون خیال گر افتی به دست من
مالم چها جبین تو را بر جبین دل
۳
دانی چه می کشند ز دست دل تو خلق
چون من اگر شوی دو نفس همنشین دل
۴
گاهی به آب چشم حرارت فرونشان
گرمی زیاده گر [بکند] انگبین دل
۵
دستی به دل گذار که از هر طرف به گوش
تا بشنوی صدای غریب حزین دل
۶
این دسترس که راست که فکر قد تو را
دربر کشد چو جامهٔ بی آستین دل؟
۷
ناصح زبان ببند که جز گوش جان پاک
نتوان شنید صوت غریب حزین دل
۸
حکم جهان [و] مهر سلیمان به نیم جو
جایی که نقش خویش نشاند نگین دل
۹
باشد به عکس بخت سعیدا ثمر دهد
تخم غمی که کاشته ام در زمین دل
تصاویر و صوت

نظرات