
سعیدا
شمارهٔ ۴۵۴
۱
به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول
به خیال تو بود خاطر دانا مشغول
۲
بعد از آن روی دل جمع نبیند آن کس
که دمی گشت به آن زلف چلیپا مشغول
۳
یار چون نیست در اندیشه چه مسجد چه کنشت
در طریقت چه به دنیا چه به عقبا مشغول
۴
روز و شب عربده دارند به هم اهل جهان
ما فقیران ز کناری به تماشا مشغول
۵
گرچه شغلش همه آرایش خویش است مدام
لیک نبود به خود او این قدر ما مشغول
۶
وصل او گرچه محال است ز ناامیدی
به بود ز آن که بود کس به تمنا مشغول
۷
هر که سرگرم به کاری است سعیدا تا هست
شیر در بیشه و ماهی است به دریا مشغول
نظرات