
سعیدا
شمارهٔ ۴۶۵
۱
همچو بلبل آشیان گر در چمن میداشتم
صد زبان سرخ چون گل در سخن میداشتم
۲
همچو زیر بار خود کی میشدم زار و ضعیف
بار عالم گر به دوش خویشتن میداشتم
۳
تا نمیدیدم ز غربت سردوضعیها به کار
چون سمندر کاش در آتش وطن میداشتم
۴
در کمر سنگ قناعت هیچ تأثیری نکرد
کاش من سنگ قناعت در دهن میداشتم
۵
عندلیب باغ خاموشی نمیگشتم چنین
همچو طوطی من اگر میل سخن میداشتم
۶
یوسف مقصود را مییافتم هرجا که بود
رهبری گر همچو بوی پیرهن میداشتم
۷
کی سعیدا میبریدم کف ز خجلت چون ترنج
گر به دست خویش من سیب ذقن میداشتم
نظرات