
سعیدا
شمارهٔ ۴۷۵
۱
به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزتر دارم
نه هر تخمی که کردم زیر خاک امید بردارم
۲
مرا در راه تقدیر و قضا تسلیم باید بود
که از او هر چه بینم دست بر بالای سر دارم
۳
سراغ دل به غیر از موی او از کس نمی گیرم
که ز این گم گشته، زلف او خبر دارد خبر دارم
۴
دلم آیینهٔ حق است من عکس جمال او
چو با من او نظر دارد منش با او نظر دارم
۵
سعیدا از رخ خورشید مانندش نمی ترسم
ز زلف و کاکل و چشم سیاه او حذر دارم
نظرات