
سعیدا
شمارهٔ ۵۰۰
۱
می سزد گر کله خویش به سر کج بینم
من که چون لاله ز خون دل خود رنگینم
۲
چون فلک نی به هوای دل خود در چرخم
چون زمین بار جهان می کشم و تسکینم
۳
ظاهرم رنگ دگر دارد و باطن دیگر
بدنم گرچه ز خاک است به جان سنگینم
۴
باده چون نوشم و دلجمع چسان بنشینم
من که از شادی بسیار چو گل غمگینم
۵
فرس فکر نرانم به هوای رخ کس
دایماً پیروی شاه کند فرزینم
۶
بسته بادا در آن باغ سعیدا بر من
که خلد خار ندامت به کف گلچینم
تصاویر و صوت

نظرات