سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۵۰۲

۱

من نه این آب روان از لب جو می بینم

نفس اوست که من از دم او می بینم

۲

آنچه در جام، جم از دور تماشا می کرد

گاه در شیشه و خم گه به سبو می بینم

۳

با وجودی که نه بیش است و نه کم از کم و بیش

هر طرف می نگرم جلوهٔ او می بینم

۴

توبه زلف و خط و [خالی] گرو و من به نگاه

تو ز گل رنگ و رخ و من همه او می بینم

۵

هر کجا پیرهن دوستی و مهر و وفاست

چاک گردیده ز دست تو رفو می بینم

۶

نظر از خویشتن آن روز که برداشته ام

شکر ایزد که سعیدا همه او می بینم

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۴۴۳

نظرات