سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۵۳۷

۱

باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چمن

لاله پر خون کرد از غیرت قدح را در چمن

۲

رنگ می بازد به پیش بلبل از شرمندگی

گل لباس عاریت پوشیده گویا در چمن

۳

خرمن گل را در آب گل ببین چون می رود

بسکه گل پامال کرد آن سرو بالا در چمن

۴

باغبان دهر غافل دید اهل سیر را

چشم نرگس را ز غیرت کرد بینا در چمن

۵

نی از او بویی شنیدم نی پیامی یافتم

چون صبا بسیار گردیدم سراپا در چمن

۶

ابر نیسان است دایم چشم ما در هجر یار

خوش نباشد هر که نوشد باده بی ما در چمن

۷

می تواند با فراغ دل چو بلبل ناله کرد

آن که را باشد اگر یک برگ گل جا در چمن

۸

من که تنگی می کند عالم برای بودنم

چون توانم بود یک ساعت سعیدا در چمن؟

تصاویر و صوت

نظرات