سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۵۴۰

۱

صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون

ز آه صدیقان او بوی کباب آید برون

۲

کی شود ظاهر کرامت از ولی پیش نبی

ذره ها پنهان شود چون آفتاب آید برون

۳

سال ها شد جای در ویرانهٔ دل کرده ام

عاقبت گنجی مگر از این خراب آید برون

۴

عاشقی نسبت به سیماب است بهتانی به عشق

کی به گشتن بی قرار از اضطراب آید برون

۵

بسکه خم در خم شکن در زلف او افتاده است

شانه را از پنجه هر مو انتخاب آید برون

۶

یار را گم کرده ام از دل سراغش می کنم

می زنم فالی مگر از این کتاب آید برون

۷

باده می نوشد سعیدا لیک نی چون اقدسی

خرقه اش را گر بیفشاری شراب آید برون

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۲۸۱

نظرات