سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۵۴۷

۱

از بسکه نازک است دل پر ز آرزو

داریم همچو شیشهٔ می گریه در گلو

۲

من عمرهاست خدمت میخانه کرده ام

کی می رسد به داد خمار دلم سبو؟

۳

راه نجات را سر مویی نمانده اند

کردند چاک سینهٔ ما چون به غم رفو

۴

اندوه و گریه بود طعام و شراب ما

روزی که می نوشت قلم «و اشربوا کلو»

۵

فردا عمل طلب کند از ما نه نثر و نظم

کاری نرفته پیش، سعیدا به گفتگو

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۲۸۸

نظرات