
سعیدا
شمارهٔ ۵۴۹
۱
خیالم تا به سرو قامت او گشته هم زانو
گهی با مه برابر می زند گه با فلک پهلو
۲
چنان از صورت آدم گریزانم که در معنی
نمی خواهم که باشد پیش رو آیینهٔ زانو
۳
ز بیم تیر مژگان ای دلا در زلف جا کردی
اگر مردی بیا و جای کن در گوشهٔ ابرو
۴
سعیدا گفتگوها داشت از موی میان او
بسی من گرد واگشتم ندارد آن کمر یک مو
نظرات