سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۵۶۶

۱

دارم ز باده چشم تمنای بیخودی

ساقی بیار ساغر و مینای بیخودی

۲

کشت جنون ز خون جگر آب می خورد

داغ دلست لالهٔ صحرای بیخودی

۳

در عین سجده دست دهد بیخودی اگر

مالم چها جبین به کف پای بیخودی

۴

در ساحل خودی دل زاهد فسرده شد

یارب حواله ساز به دریای بیخودی

۵

هر لحظه می روم ز خود اما نمی رود

یک ساعت از سرم سر سودای بیخودی

۶

بیرون بیا ز خانه و بنمای رو به خلق

بنشین و خوب ساز تماشای بیخودی

۷

دیوانه وار تا سر کوی خیال او

هر دم روم ز خویش به دعوای بیخودی

۸

می ها کشیده ایم سعیدا به یاد دوست

در لاله زار دامن صحرای بیخودی

تصاویر و صوت

نظرات