
سعیدا
شمارهٔ ۵۷۰
۱
دیده بیرون شده از پرده به دیدار کسی
جان به لب آمده از لعل شکربار کسی
۲
همچو تصویر نیم زنده ولیکن دارم
چشم در راه کسی پشت به دیوار کسی
۳
نرگس از چشم و گل از دست کسی افتاده است
سنبل آویخته از طرهٔ طرار کسی
۴
هر چه دیدیم ز جایی به ظهور آمده است
خار از پای کسی، سرو ز رفتار کسی
۵
خواجه خود درد دل بندهٔ خود می داند
نیست در پیش کسی حاجت اظهار کسی
۶
به غلط کی به سرچشمهٔ حیوان می رفت
خضر می بود اگر تشنهٔ دیدار کسی؟
۷
عمرها شد که در این دایره سرگردانند
ماه مشتاق کسی، مهر طلبکار کسی
۸
در جهان هر که به شغلی است سعیدا مأمور
تو میاویز به عیب و هنر و کار کسی
نظرات