سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۵۷۴

۱

هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی

می زنم دست جنون را بر سر دیوانگی

۲

گر ز اوضاعم جنون پیداست عیب من مکن

سال ها شد حلقه کوبم بر در دیوانگی

۳

پارهٔ آشفتگی چون گل به دست آورده ام

تا کنم آن را نشان افسر دیوانگی

۴

در اقالیم جنون، تدبیر را باید گذاشت

نیست راهی عقل را در کشور دیوانگی

۵

بر خیالات سعیدا بنگرد از راه شوق

هر که می خواهد ببیند پیکر دیوانگی

تصاویر و صوت

نظرات