سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۵۷۵

۱

ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی

حق زیادت رفته و مشغول فکر باطلی

۲

در ره کج می روی چون مار با صد پیچ و تاب

در طریق راستی ای کهل کاهل، کاهلی

۳

نقش می بینی ز دنیا بی خبر از باطنش

می دوی این ما را در پی، چو طفل از جاهلی

۴

از شمار نقره و زر می شود دستت سیاه

تا چه خواهد کرد مهرش چون کند جا در دلی

۵

می کشی چون سرو قد مغرور می گردی به خود

لیک واقف نیستی از آن که بس بی حاصلی

۶

نقش بر دیوارهٔ دل بسته ای صد آرزو

در پی هر آرزو داری خیالی باطلی

۷

حب درویشان که مفتاح سرای جنت است

داده ای از دست، در فکر سرا و منزلی

۸

هر چه هستی با خدای خویشتن مشغول باش

ز این دو صورت نیست بیرون ناقصی یا کاملی

۹

مشکلت آسان نمی گردد سعیدا هیچ گاه

تا تو در تدبیر آسان گشتن این مشکلی

تصاویر و صوت

نظرات