
سعیدا
شمارهٔ ۵۷۶
۱
کریمان را چه شد یارب کریمی
نمی بینم ز کس لطف عمیمی
۲
نشانی از کریمان نیست امروز
در این عالم بجز عظم رمیمی
۳
به گوشش اه نتوان کرد از ترس
که گل آشفته گردد از نسیمی
۴
گذشتن از صراط آسان نباشد
که می خواهند ذهن مستقیمی
۵
اگر فرعون را دانند دانند
که می باید به هر کس یک کلیمی
۶
بیاور ای نسیم از کوی جانان
پیامی یا غباری یا شمیمی
۷
درون سینه دل چون کرد مسکن
که هر جا کعبه می باید حریمی
۸
دگر یاری نمی کردم به یاری
اگر می داشتم یار قدیمی
۹
شکستی عهد و پیمان سهل باشد
مبادا بشکنی قلب سلیمی
۱۰
شنو شعر سعیدا را و درکش
به گوش خویشتن در یتیمی
تصاویر و صوت

نظرات