
سعیدا
شمارهٔ ۵۸۱
۱
در حریم دل من شمع شب افروز تویی
چمن و باغ بهار من و نوروز تویی
۲
چاک زد سینه ام ابرو چو به مژگان گفتم
ای سیه تاب مگر ناوک دلدوز تویی
۳
کیست دایم که به آن گوش سخن می گوید
جز تو ای زلف که هندوی بدآموز تویی
۴
یار مستانه گذر کرد به رویش گفتم
می شنیدیم ز دل آتش جانسوز تویی
۵
می رسد ناز کنی بر همه اندام ای چشم
که در این معرکه یک صفدر فیروز تویی
۶
دل به غیر تو سعیدا ندهد در عالم
که در این خانه همین محرم دلسوز تویی
نظرات