سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۶

۱

گداخت سیم وش آن شوخ سیمبر ما را

به پیچ و تاب درآورد آن کمر ما را

۲

چو جام، گردش آن چشم پرخمار امروز

ز حادثات جهان کرد بی خبر ما را

۳

چو گردباد به خود ای نفس، چه می پیچی؟

چو آب برد لب خشک و چشم تر ما را

۴

چه طالع است که هر گاه چون نگاه به غیر

فکند تا نظر، افکند از نظر ما را

۵

کمال بی هنری انتهای بی عیبی است

که خلق، عیب نسازند جز هنر ما را

۶

علاج غفلت ما را که می تواند کرد

که مونس رگ خواب است نیشتر ما را

۷

چه غوطه ها که به یک قطره خون دل نزدیم

که تا گمان نکند غیر، بی جگر ما را

۸

حرارت دل بی تاب و آتش شوقش

فکنده است چو خورشید در به در ما را

۹

ز خط و خال گناه است حسن روی ثواب

که نفع نیست ز سودای بی ضرر ما را

۱۰

چه زندگی است سعیدا که از نظر چون عمر

گذشت یار و نیاورد در نظر ما را

تصاویر و صوت

نظرات