
سعیدا
شمارهٔ ۶۳
۱
دیوانه شدم باز جنون می کنم امشب
ای عشق مدد ساز که خون می کنم امشب
۲
تا عشق بنا گشته جهان یاد ندارد
عیشی که به این بخت زبون می کنم امشب
۳
غم نخل و ثمر آه و نفس سوخته آخر
خود گوی که بی روی تو چون می کنم امشب؟
۴
سیلی که برد زنگ ز آیینهٔ عالم
از دیدهٔ خونبار برون می کنم امشب
۵
چون شمع به خود گریهٔ جانسوز سعیدا
تا کوی فنا راهنمون می کنم امشب
نظرات