سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۶۴

۱

تو جان و من به جانت گشته طالب

تو نور دیده و از دیده غایب

۲

چنان قانون شرعت زد بر آهنگ

که از می شد لب پیمانه تایب

۳

جهان بس خورده با هم فرق نتوان

که در این دوران غرایب از عجایب

۴

ز دست خویش در آتش فتادی

که در معنی اقارب شد عقارب

۵

مکن در کار او عیبی که پیداست

سعیدا چون قلم در دست کاتب

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۷۱

نظرات