
سعیدا
شمارهٔ ۷۴
۱
آه گرمی که به یاد تو ز دل ها برخاست
مرده ای بود ز اعجاز مسیحا برخاست
۲
نرگس از مستی چشم تو چنین شد بیمار
سرو آزاد به تعظیم تو از جا برخاست
۳
هر کجا بزم طرب ساز تو شد از راه ادب
زود بنشست ز پا ساغر و مینا برخاست
۴
به هوای گل رخسار تو از پردهٔ غیب
غنچه بیرون شد و نرگس به تماشا برخاست
۵
هر دو جا رفتم و دیدم که ز بدنامی من
مؤمن از کعبه و کافر ز کلیسا برخاست
۶
وای بر حال کسی کاو به جهان دل بربست
ای خوشا آن که به دل از سر دنیا برخاست
۷
از سر کون و مکان از ته دل بر سر دل
به امیدی که نشینی تو سعیدا برخاست
نظرات