سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۸۴

۱

هر زمان دل را هوای کوی جانان بر سر است

ذوق جانبازی است دل را تا مرا جان در بر است

۲

کوه را خون جگر شد آب در راه فنا

شاهد این رمز، اندوه دل و چشم تر است

۳

ای جمالت جنت و سرو قدت طوبای او

وی زنخدان تو زمزم، ای دهانت کوثر است

۴

گر از‌ آن مژگان آن رخساره می خواهی مراد

نقد جانی هست اینک سنجر است و خنجر است

۵

عقبهٔ هستی چو طی خواهی کنی میخانه رو

تا به ملک نیستی یک ساغر می رهبر است

۶

عشقبازی گر نه آیین مسلمانی بود

اندرین بتخانه پس اول سعیدا کافر است

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۸۲

نظرات