
سعیدا
شمارهٔ ۸۴
۱
هر زمان دل را هوای کوی جانان بر سر است
ذوق جانبازی است دل را تا مرا جان در بر است
۲
کوه را خون جگر شد آب در راه فنا
شاهد این رمز، اندوه دل و چشم تر است
۳
ای جمالت جنت و سرو قدت طوبای او
وی زنخدان تو زمزم، ای دهانت کوثر است
۴
گر از آن مژگان آن رخساره می خواهی مراد
نقد جانی هست اینک سنجر است و خنجر است
۵
عقبهٔ هستی چو طی خواهی کنی میخانه رو
تا به ملک نیستی یک ساغر می رهبر است
۶
عشقبازی گر نه آیین مسلمانی بود
اندرین بتخانه پس اول سعیدا کافر است
تصاویر و صوت

نظرات