
سعیدا
شمارهٔ ۸۹
۱
در خرابات مغانم جا بس است
از دو عالم ساغر و مینا بس است
۲
کیست آرد طاقت نظاره اش
یک نگاه او به عالم ها بس است
۳
شاهد همت بلندی های ما
در نظر آن قامت رعنا بس است
۴
چون دهم فردا جواب نامه را
بی زبانی های ما گویا بس است
۵
نیست مأوایی مرا جز بحر دل
جای گوهر در دل دریا بس است
۶
قامت او عرش را پامال کرد
عشق را معراج آن بالا بس است
۷
از جنونم کون بر هم می خورد
عالمی را این دل شیدا بس است
۸
در نظر داریم دایم لعل یار
شاهد ما چشم خون پالا بس است
۹
در مذاق من سعیدا تا ابد
ذوق آن یکتای بی همتا بس است
تصاویر و صوت

نظرات