صفای اصفهانی

صفای اصفهانی

شمارهٔ ۲۴

۱

ما را دلیست بسته بزنجیر موی دوست

سودائی دیارم و سر گرم کوی دوست

۲

وارستگان بسته و هشیار می پرست

مست و مقیدیم ز مینا و موی دوست

۳

میخانه است خانه ما بی سبوی و جام

سر دلست و دل می و جام و سبوی دوست

۴

از روی دوست کس ندهد امتیاز دل

از بس نشسته است دلم رو بروی دوست

۵

از خلق و خوی ناخوش تن رسته و بجان

بستیم دل بخلق دلارام و خوی دوست

۶

آن قطره ایم ما که بدریا رسیده ایم

جاریست در مجاری ما آب جوی دوست

۷

گوئی گذشته از سر آن طره بتاب

امشب که نغز میبرد از باد بوی دوست

۸

هر لب بگفتگوئی و هر سر بسیرتیست

مائیم و دل بهمهمه و گفتگوی دوست

۹

هر تن بود بکشمکش جان خویشتن

در جان ماست کشمکش و های و هوی دوست

۱۰

هر جا قدم نهاد دل زود سیر من

آنجاست سمت دلبر و آنجاست سوی دوست

۱۱

هر کوی را هوائی و آبیست سازگار

آب و هوای کوی دلست آرزوی دوست

۱۲

جستیم سر عشق ز سر منزل صفا

بر عاشقان فریضه بود جستجوی دوست

تصاویر و صوت

نظرات