صفای اصفهانی

صفای اصفهانی

شمارهٔ ۳۷

۱

ما گدای در فقریم و فلک بنده ماست

آفتاب آینه اختر تابنده ماست

۲

چرخ را کوکبه کوکب و هنگامه هور

جمع در دایره از نور پراکنده ماست

۳

خضر و الیاس دو سر چشمه سر ازلند

زنده از آب بقا آب بقا زنده ماست

۴

هفت دریا نبود نیم بهای یم چشم

این چه آبیست که در گوهر ارزنده ماست

۵

بحر لؤلؤی قدم قطره نیسان حدوث

آسمان مه نو پیرهن ژنده ماست

۶

نعم کون درین کوی که مائیم فناست

بیت معمور، دل از نقمه آگنده ماست

۷

شمس در بیت شرف پست و دل ماست بلند

شرف اینست که در طالع فرخنده ماست

۸

خنده باغ بقا صورت باران فنا

گریه ابر هیولای شکر خنده ماست

۹

آب دست دل ما آب ده کشت بهشت

تابش دوزخ ما آتش سوزنده ماست

۱۰

پاکبازان قمار از لیم و غم عشق

خانه پرداز و جهان سوز و گدازنده ماست

۱۱

ابر با رحمت و بارنده باران وجود

بحر با گوهر اندوخته شرمنده ماست

۱۲

آندرختی که بهر کاخ بود شاخه او

در خیابان جنان طوبی بالنده ماست

۱۳

ما صفائیم که موسی کف و عیسی نفسیم

معرفت نفحه شهود اژدر ارغنده ماست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
مجید ع
۱۴۰۱/۰۸/۰۲ - ۰۷:۳۰:۱۵
وزن شعر  فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن   است