صفی علیشاه

صفی علیشاه

بخش ۲۹۸ - عبدالنور

۱

ز عبدالنور گویم اوست بینا

بنور حق که اشیاء زوست پیدا

۲

بعبدالنور عالم مستبین است

که او خود نور حق در عالمین است

۳

بود نور آنکه خود ظاهر بذاتست

دگر مظهر بکل ممکنات است

۴

ازو اعیان و اکوان گشت ظاهر

تجلی کرده حق زاو در مظاهر

۵

مگر اعیان ظهورش در حقایق

بعلم آمد اگر دانی دقایق

۶

مگر اکوان ظهورش بر مناسب

بود مشهود اگر دانی مراتب

۷

مراتب زان یکی لیل و نهار است

که این هر دو بیک نور آشکار است

۸

نپنداری که لیل از نور دور است

سفیدی و سیاهی هر دو نور است

۹

شب از نور است کاینسان منظلم شد

لب روز از فروغش مبتسم شد

۱۰

زمین و آسمان و عرض و افلاک

همه نور است نزد اهل ادراک

۱۱

بعالم هر چه بینی عین نور است

از و حق در تجلی و ظهور است

۱۲

بیان آن بشرح آیت نور

شد ار باشد بیادت شرح مذکور

۱۳

رجوعی کن هم ار نبود بیادت

که گردد دور دانش بر مرادت

تصاویر و صوت

نظرات