صفی علیشاه

صفی علیشاه

بخش ۳۱۷ - الغشاوه

۱

غشاوه پرده‌ئی باشد که حایل

شود مرآت دل را در مشاغل

۲

غشا خوانندش از بر دل نشیند

چو آید بر بصر تاریک بیند

۳

بدل آنهم تواندکز صدا شد

صدا آن خاطره‌های ناروا شد

۴

بود خود این صدا جز آن صدایت

که بر گوش آید آن بیمدعایت

۵

بگوش آید اگر در ره صدائی

بود رو بر قفا کردن خطائی

۶

غشاوه هست باری از صدایت

نه بر گوش آنکه آید از قفایت

۷

صدای هر که بر اندازه اوست

ز نفس دون و فکر تازه اوست

۸

غرض پیدا شود بر دل غشائی

که افتد روی مرآت از جلائی

تصاویر و صوت

نظرات