
صفی علیشاه
بخش ۴۴۳ - النفس
۱
نفس گویند ترویح قلوبست
بامداد لطایف کز غیوب است
۲
نفسها مر محبی راست مطلوب
که باشد در تنفس انس محبوب
۳
بر این مخصوص باشند اهل انفاس
دم آدم بود غیر از دم ناس
۴
نه هر جنبندهئی صاحب نفس شد
کسی قدر نفس داند که کس شد
۵
کسی قدر نفس داند که شبها
کشیده در فراقی رنج و تبها
۶
کسی قدر نفس داند که حالی
رسیده بعد هجران بر وصالی
۷
کسی کو صرف وقتی کرد هم را
شناسد قدر وقت و قدر دم را
۸
کسی را میتوان صاحب نفس گفت
که در عشق بتی ترک هوس گفت
نظرات