صفی علیشاه

صفی علیشاه

بخش ۴۵۵ - علامه دفع البخل للمجاهد

۱

نشانی بود این در ترک آزت

دگر از بخل گویم نکته بازت

۲

بترکش گر ترا پای ثبات است

بر احوال بخیلان التفات است

۳

که مالی جمع کرد او با دو صد رنج

بمرد و برد وزرا و دیگری گنج

۴

گر آید پیش فکرت گاهگاهی

که جمع مال را نبود گناهی

۵

توئی درویش نی اهل و عیالت

کشی رنج ار نباشد ملک و مالت

۶

شوی محتاج و بی‌دمساز مانی

ز ذکر و فکر یکجا باز مانی

۷

بمال اجرای دین حق توان کرد

نه بهر هر کسی دنیا زیان کرد

۸

غرض گر آیدت اینها بخاطر

هنوز استت بجای از بخل آن سر

۹

اگر با حق شوی در ملک‌الله

ندارد بتسگی و خستگی راه

۱۰

در آنجا نیست غیر از نور و نعمت

همه فتح است و فوز و بسط و وسعت

۱۱

وگر بگذشته باشی زین خطرها

نباید نفس دستی زین نظرها

۱۲

نکوتر امتحانی گویمت باز

ز نفش بخل خاطر شویمت باز

۱۳

توانی گر دهی مال و نوائی

فزون یا کم بشخصی در خفائی

۱۴

که او نشناسد آن معطی تو بودی

بود گرچه محبی یا عنودی

۱۵

نیاری در نظر حب و عنادش

باو پنهان کنی جود از ودادش

۱۶

ور از دستت بر آید در غیابش

کنی فارغ ز رنج و اضطرابش

۱۷

بدون اطلاع او و غیری

دریغ از وی نداری هیچ خیری

۱۸

اگر باشی چنین صوفی نشانی

گذشته نفست از هر امتحانی

۱۹

اگر باشی چنین فارغ ز خلقی

مطهر دوده و پاکیزه دلقی

۲۰

و گر زین امتحان نائی برون راست

مشو ایمن که رأس بخل برجاست

۲۱

هنوز آن مرده دارد جنبجوئی

اگر خیزد تو در کامش فروئی

تصاویر و صوت

نظرات