صفی علیشاه

صفی علیشاه

شمارهٔ ۳

۱

ما را نبود جز بتو امید مراعات

در یاب فقیران خود ای پیر خرابات

۲

هرگز نشد ابروی تو بر حاجت ماخم

تا چشم توان داشتن از غیر بحاجات

۳

هر وعده که دادند بما صومعه داران

بگذار که بود آن همگی تسخر و طامات

۴

در مدرسه و خانقه از زاهد و صوفی

حرفی که شنیدیم خبر بود و خرافات

۵

این خرقه و سجاده نیرزید بیک جام

در میکده بود ار چه پر از عشق و عبادات

۶

در کوی مغان باده فروشان نخریدند

برکهگل خم حاصل سی ساله طاعات

۷

گشتیم مقبم در میخانه که بر گوش

ما را نرسد بانگ منادی مقامات

۸

دیدیم خم ابروی دلدار و گرفتیم

از کون و مکان گوشه در آن سر دم آفات

۹

غیر از در میخانه هر آن در که تو بینی

ره نیست که گویم ز چه شد باز در اوقات

۱۰

هر نام که می‌نشنوی از غیر پی و چنگ

صوتست و صدا در گذر از ننگ مقالات

۱۱

بگذار که در پرده بود راز مشایخ

تا باز بماند بجهان نا موالات

۱۲

تا کار چه بود ار که نکردی ز کرم ستر

آلودگی خرقه ما پیر خرابات

۱۳

هیچ ار که نباشد ز جنون فایده این بس

کز عقل مفلسف نکشد بار افادات

۱۴

راز پیر مغان مرشد ما گشت که خود رنگ

باشیم و نلافیم ز سالوس و کرامات

۱۵

آن جوهر فردی که بسی بود در او حرف

آخر ز دهان بتحقیق شد اثبات

۱۶

مفروشد اگر قافیه یا جمع مکن عیب

هم کرده بنا گوش تو با زلف محاذات

۱۷

بگذشت صفی عمر و ترا اول عشق است

تا کی دگرت طی شود این مرحله هیهات

تصاویر و صوت

دیوان صفی علیشاه، امیرکبیر، 1336 - میرزا حسن صفی علیشاه اصفهانی - تصویر ۱۰۱

نظرات