صفی علیشاه

صفی علیشاه

شمارهٔ ۴

۱

غرقیم در محیط غم ای کشتی نجات

ما را بکش ز ورطه حیرت بساحلات

۲

از جرم اوفتاده نپرسد که مدد

آنکس که قادر است بتبدیل سیئآت

۳

افعال بد زماست تو دانی و ما و لیک

مقدر ما نبود فرار از مقدرات

۴

ما را بگیر دست که هرگز نداده

در مانده را نجات بشرط محسنات

۵

افتادگان ورطه نقص و نوائبیم

ای دست ما و دامن عفوت بنائبات

۶

هر کس بمامنی ز حوادث برد پناه

مائیم و آستان امانت ز حادثات

۷

روزی که مشکلی و گشاینده نبود

بودی و بود دست تو حلال مشکلات

۸

چشم امید بر کرم حیدر است و بس

آندم که راه چاره شود تنگ ز جهات

۹

افکن بمرحمت نظر ایشاه ذوالکرم

بر بنده که بر تو گریز ز سانحات

۱۰

دستی کز افتقار برؤیت شود دراز

بروی بده ز خرمن اقبال خود زکات

۱۱

آن جرمها که تفرقه آورد در خیال

بر ما یکی ببخش تویا جامع‌الشتات

۱۲

از ما شکستگی است روا ورنه بر فقیر

باشد عنایت تو ز توضیح واضحات

۱۳

گر مجرمیم بنده شاه ولایتیم

بر ما ببخش ای بعطای تو مسئلات

۱۴

آنجا که لطف شامل طبع کریم تست

بر مخطی و مصیبت ز رحمت رسد برات

۱۵

کی بودمان زبود و زنا بود مان خبر

ما بنده ذلیل و تو سلطان ذو صفات

۱۶

از اهتمام تست کمالات نفس و عقل

ای عقل در صفات و کمال تو محو و مات

۱۷

روزی که موج خیز شود بحر باز خواست

و ز خوب ریزد آب ز رخسار کائنات

۱۸

آب مرا مریز به آنان که تشنه لب

دادند جان براه تو در پهلوی فرات

تصاویر و صوت

دیوان صفی علیشاه، امیرکبیر، 1336 - میرزا حسن صفی علیشاه اصفهانی - تصویر ۱۰۲

نظرات