
صفی علیشاه
شمارهٔ ۱۴
۱
تا تماشای قیام تو بقامت کردند
عاشقان بر سر کوی تو قیامت کردند
۲
با کمانداری ابروی تو عشاق بجاست
سینه راگر سپر تیر ملامت کردند
۳
خوب شد کاهل دل از خانقه آزاد شدند
خوبتر آنکه بمیخانه اقامت کردند
۴
اَندو زلف سیه از یک گله در شب هجر
اشک داند که چه با دل بغرامت کردند
۵
سحر یا معجزه در کشتن ما چشم و لبت
هر دو دادند بهم دست و کرامت کردند
۶
چشم بیمار تو دانند کراکرده خراب
دردمندان که ز دل ترک سلامت کردند
۷
هر که وصف تو شنید از دو جهان جمله گذشت
زاهدان گر نگذاشتند لئآمت کردند
۸
خورده بینان بجز از حرف و سخن هیچ نبود
گر که تعیین دهانت بعلامت کردند
۹
بیحضور تو از آن عمر که رفت اهل نظر
خاکها بر سر از اندوه و ندامت کردند
۱۰
ای صفی خرقه ارشاد به میخانه مبر
کاندر آنجا حذر از دلق امامت کردند
تصاویر و صوت

نظرات