
صفی علیشاه
شمارهٔ ۲۷
۱
شاهدی کاهل نظر عشق جمالش دارند
دل بجا باشد اگر محو مثالش دارند
۲
حسن او را همه دستی ز ارادت بدعاست
نی که اندیشه ز آسیب زوالش دارند
۳
غیر مثلش که در اندیشه بود فرض محال
ممکنی نیست که در حکم محالش دارند
۴
لب گشاید چو پی حل معما بسخن
اهل معنی عجب از حسن مقالش دارند
۵
ناصح از عقل مگو کاین شتر از مستی عشق
رفته زان کار که در قید عقالش دارند
۶
دل صفی بست بگیسوی تو چون اول عشق
بیم سرگشتگی افزون ز مآلش دارند
۷
نکته دانان ره من یکتنه دانند که بست
زان بتاراج دل اندیشه ز خالش دارند
نظرات