صفی علیشاه

صفی علیشاه

شمارهٔ ۳۰

۱

از بهر قرار دل دیوانه خود باز

با زلف تو گیرم ز سرافسانه خود باز

۲

آواره بهر شهر چنانم که نبینم

یک دوست که پرسم خبر از خانه خود باز

۳

بر باد مده کاه خود ای شیخ که بگرفت

از خرمن رندان دل من دانه خود باز

۴

مستی که فتد بر گذر میکده در راه

باشد که ندادند ره کاشانه خود باز

۵

سرمست چو بستم بتو پیمان ارادت

پیمایم از آن باده به پیمانه خود باز

۶

هر چند که جان لایق جانان بجوی نیست

جان دادم و دیدم رخ جانانه خود باز

۷

بر خیز صفی تا بگدائی بنشینیم

در میکده از همت شاهانه خود باز

تصاویر و صوت

دیوان صفی علیشاه، امیرکبیر، 1336 - میرزا حسن صفی علیشاه اصفهانی - تصویر ۵۴

نظرات