صفی علیشاه

صفی علیشاه

شمارهٔ ۴۸

۱

عادت ابروی تست فته در انداختن

آفت عالم شدن تیغ به قهر آختن

۲

زلف ترا شیوه است دل به بر آویختن

روی ترا در خور است دیدن و جان باختن

۳

یکتنه خال تُراست شکوت غارتگری

از طرفی خاستن بر سپهی تاخن

۴

ماند گرفتار خار گل که به رویت شکفت

گشت زمین‌گیر سرو، پیش تو زَ افراختن

۵

ز آتش عشق تو جان گر بگذارد رواست

نیست در این سوز و تب چاره بگداختن

۶

چشم شناسا نداشت هر که به جمعت ندید

کوردلان را سزاست دیدن و نشناختن

۷

غفلت و نیسان ماست عادت بیچارگی

از تو فرامُش مباد عادت بنواختن

۸

در غلیانم مغی بر در میخانه گفت

جان و سر اینجا بناست یکسره درباختن

۹

در ره عشق ای صفی این بُوَد اول قدم

ز آتش دل سوختن با غم جان ساختن

تصاویر و صوت

نظرات