صفی علیشاه

صفی علیشاه

شمارهٔ ۵۰

۱

دلی که می‌کشد او را کمند گیسویی

کجاست راه که یابد رهائی از سوئی

۲

سزاست آنچه دل از دست طره تو کشد

که کرد بیخبر آهنگ سخت بازوئی

۳

جراحتی که را دل ز تیغ هجران یافت

گذشت از آنکه پذیرد بوصل داروئی

۴

بهیچ راه نجستم یکی میان تو را

شد ار چه خاطر باریک بین من موئی

۵

از آن کمر که تو بستی و بر گشودی خاست

دگر ز دیده دریانشین من جوئی

۶

شوم غبار و بگیرم ز مهر دامانت

اگر بقهر بگردانی از رهم روئی

۷

صفی ز نام بط و باده مست و مخمور است

چه جای آنکه ز میخانه بشنود بوئی

تصاویر و صوت

نظرات